بازار فارکس
830بازدید
حباب دریای جنوب
1401/02/28
مقاله آموزشی

 

حباب دریای جنوب، یکی از بزرگترین حباب های دارایی است که جهان تا کنون دیده است. در واقع، این حباب، اقتصاد تازه شکوفا شده بریتانیا را در طول قرن هفدهم ورشکست کرد. در یک مقطع زمانی، تمام پول بریتانیا هم برای پرداخت بدهی ‌هایی که در نتیجه حباب دریای جنوب به وجود آمده بود، کافی نبود.

اگرچه این حباب 300 سال پیش اتفاق افتاده است، اما نسل ‌ها از جمعیت بریتانیا این بدهی را پرداخت کرده و می کنند. امروزه نیز بخشی از مالیات جمع آوری شده از عموم مردم، صرف پرداخت این بدهی می شود. تاریخچه کامل شرکت دریای جنوب، از حوصله این مقاله خارج است. با این حال، ما سعی خواهیم کرد جنبه های مهم مالی آن را پوشش دهیم.

دولت انگلیس، ورشکست می شود

دولت انگلستان، در طول قرن هفدهم، تقریبا با همه همسایگان خود درگیر جنگ بود. این جنگ ها برای خزانه داری بسیار گران تمام شده بود. در نتیجه این جنگ ها، بریتانیا بدهی هنگفتی به مبلغ 31 میلیون پوند بالا آورده بود، در حالی که در همان زمان، دارای ذخایر ناچیز 50000 پوندی برای پرداخت این دین بود. دولت انگلستان اساسا ورشکست شده بود، زیرا هیچ راهی برای پرداخت اقساط بهره بعدی که سررسید وام ها بود، نداشت.

طرح دریای جنوب

مردی به نام جان بلانت در این شرایط بحرانی به میدان آمد. او اساسا به صدراعظم خزانه داری انگلیس پیشنهاد داد تا فورا و یک شبه، از شر تمام بدهی خلاص شود! این کار را می شد با ایجاد یک شرکت جدید به نام شرکت دریای جنوبی انجام داد. این شرکت، دارای حقوق انحصاری برای تجارت با دریاهای جنوبی، یعنی آمریکای مرکزی و جنوبی، بود.

پولی که از طریق چنین تجارتی به دست می آمد، ارزش سهام را به شدت افزایش می داد. اما آمریکای مرکزی و جنوبی تحت سلطه اسپانیا بودند و بریتانیا در حال جنگ با اسپانیا بود. با این حال، انگلیسی ها به نوعی اسپانیایی ها را متقاعد کردند که به آنها اجازه بارگیری یک کشتی کالا در سال، برای هر بندر آمریکای جنوبی و همچنین حق تجارت برده را بدهند!

جان بلانت، بدون اشاره به این توافق تجاری ناچیز، اعلام کرد که آنها با اسپانیایی ها توافق کرده اند و شرکت دریای جنوبی برای تجارت آماده است.

در واقع، او حتی به شاه و سایر نمایندگان افتخاری مجلس، سهامی در این تجارت داد. این امر، مردم عادی را به اصالت سهام متقاعد کرد و قیمت سهام شروع به افزایش سرسام آور کرد.

ایجاد سهام اضافی

با افزایش ارزش هر سهم، برای از بین بردن 31 میلیون پوند بدهی انگلیس، باید سهام کمتری منتشر می شد. بنابراین جان بلانت مجوز ایجاد سهام بیشتری را داشت و می توانست به سادگی آنها را به نرخ بازار بفروشد و سود را به جیب بزند. این دقیقا همان کاری است که مدیریت شرکت دریاهای جنوبی انجام داد. در این زمان، جان بلانت و هر کسی که با او در ارتباط بود، فراتر از تصور ثروتمند شده بود. شرکت دریای جنوبی، دارای ارزش بازاری بود که نزدیک به 25% تولید ناخالص داخلی بریتانیا بود و می‌توان آن را نصف ارزش تمام شرکت‌ های موجود در بورس امروز نیویورک در نظر گرفت! شرکت دریای جنوبی، یک پول سیاه هم در عملیات کسب نکرد و با این حال، با ارزش ترین شرکت روی کره زمین بود!

بالا نگه داشتن قیمت سهم

از آنجایی که شرکت دریای جنوب هیچ درآمدی از طریق عملیات به دست نیاورد، تنها یک راه برای حفظ موجودیت شرکت وجود داشت، یعنی اطمینان از اینکه قیمت سهام بالا و بالاتر می رود. فقط فروش سهام جدید می توانست سود سهامداران قدیمی را بپردازد و نمای یک شرکت موفق را حفظ کند.

با این حال، جان بلانت مجبور شد برای بالا نگه داشتن قیمت سهام، طرح‌های مضحک زیادی ارائه دهد:

ابتدا او اعلام کرد که مردم فقط باید 20%  پول را برای تصاحب سهام بگذارند و مانده آن، 2 ماه بعد قابل پرداخت است. این امر، باعث ایجاد تقاضای غیر قابل تصوری شد، زیرا مردم 5 برابر بیشتر از سهام قبلی خریداری می کردند، بنابراین می توانستند قیمت ها را در این فرآیند بالاتر ببرند. قیمت یک سهم با ارزش اسمی 100 پوند، در عرض چند هفته به 500 پوند رسید.

برای تقویت بیشتر تقاضا، جان بلانت از خزانه شرکت دریای جنوبی به سرمایه گذارانی که می خواستند سهام را بخرند، وام می داد! بار دیگر، تقاضا به طور مصنوعی ایجاد شد و قیمت ها اکنون در محدوده 800 پوند بود.

در نهایت، جان بلانت یک طرح جسورانه را پیاده کرد و شروع به فروش سهام به قیمت 10% پایین تر کرد و باقیمانده آن، یک سال بعد پرداخت شد. این بار، سهام به سقف رسید و قیمت هر سهم بیش از 1000 پوند بود.

با این حال، مردم به زودی متوجه این توهم شدند که آنها در حال کسب تجربه بوده اند و شروع به فروختن تمام دارایی های خود کردند. با شروع سقوط قیمت ها، جان بلانت به سرمایه گذاران 30% سود سالانه دیوانه وار برای 10 سال آینده پیشنهاد داد. این ناامیدی توسط جان بلانت، ترس عمومی از اینکه شرکت دریای جنوبی یک حباب غول ‌پیکر است را تایید کرد. فروش گسترده سهام شروع شد و در عرض 3 هفته، سهم 1000 پوندی، اساسا بی ارزش شد.

بسیاری از مردم، پس انداز خود را در حباب دریای جنوب از دست داده بودند. ورشکستگی ها بیداد می کردند زیرا بسیاری از مردم عادی، روند موفقیت های گذشته دریای جنوبی را تعمیم داده بودند و برای سرمایه گذاری در شرکت، به امید اینکه در این فرآیند به سود بادآورده ای دست یابند، پول قرض کرده بودند. البته، سود بادآورده اتفاق نیفتاد و در عوض، طبقه متوسط ​​بریتانیا به راحتی از بین رفت و تحت فشار بدهی هایی که هنوز هم پس از 300 سال از درآمدهای مالیاتی پرداخت می شود، قرار گرفت.