به عنوان کارگزار معاملات آتی در یک شرکت مقتدر و معتبر، میل سیری ناپذیر تریدر حرفه ای را دیدم که هر کاری حاضر است بکند تا با تسلط بر نوسانات بازار سودآوری کند. این تنها یک تریدر نبود، تعداد زیادی از تریدرها اینگونه بودند. بر خلاف عنوان شغلی شان، آنها اصلا باهوش نبودند یا خلاقانه معامله نمی کردند.
پس به عنوان کارگزار، باید شفاف و خلاق باشید، ناظر دقیق زرق و برق بازار، و الهام بخش سودآوری و موفقیت باشید.
موارد زیر داستانهای واقعی و عجیب و غریب کاوش برای رسیدن به موفقیت و سودآوری چشمگیر است. این داستان ها یادآوری از عملکرد گذشته هستند و به هیچ وجه نشان دهنده موفقیت یا سوددهی نمی باشند.
موضوع اصلی این داستانها این است که به یاد داشته باشید همه ما بخشی از یک منظومه بزرگتر هستیم و درک برخی از تأثیرات این منظومه می تواند به ما ایده هایی در مورد رفتار بازار و جمعیت بدهد.
بیایید با ولز وایلدر، یکی از بنیان گذاران تحلیل های تکنیکال، شروع کنیم. او شاخص قدرت نسبی (RSI) را، که یکی از شاخص های کلیدی است، تعریف کرد. او همچنین انجمن دلتا را ایجاد کرد. چیزی که من را به کارهای انجمن دلتا علاقه مند کرد این بود که وایلدر به تأثیر ماه بر رفتار جمعیت پرداخته بود. او به زمان تغییرات کلیدی بازار در رابطه با فعالیت بین ماه های کامل توجه کرد. او به هر ماه از مجموعه چهارتایی یک رنگی اختصاص داد و سپس رنگها را تکرار کرد. این نظریه به بررسی مکان قله قیمت 5 روز پس از ماه قرمز و همچنین 5 روز بعد از ماه قرمز بعدی می پردازد. برای کسب اطلاعات بیشتر باید درباره این نظریه تحقیق کنید. شخصاً، با کارگیری این نوع ایده ها در بازار، موفقیت های شگفت انگیزی کسب کردم. از نظر زمان بندی، نسبت به تعویق حرکت بازار، و در زمان بررسی های من، مخصوصا در معاملات کالا به من هشدار می داد. در ضمن، شما می توانید با استفاده از زمان پدیدار شدن لکه های خورشیدی کاری مشابه انجام دهید و هر حرکت کلیدی بازار پس از به اوج رسیدن لکه های خورشیدی را به رفتار جمعیت ربط دهید. منطقی باشید.
ردیابی خطوط هم فشار یا ایزوبار نیز می تواند ابزاری مفید برای این کار باشد. در اواخر دهه 1980، اوایل دهه 1990 حداقل شاهد 3 سقوط شاخص ۱۰۰ بورس اوراق بهادار فایننشیال تایمز بودیم که همزمان با عبور سامانه آب و هوایی با فشار بسیار کم از انگلستان رخ داد. آیا روحیه جمعی ما تحت تأثیر آب و هوا بود؟ شاید!!
داستان بعدی درباره میل من برای خلاقیت با لئوناردو دی پیزا یا فیبوناچی بود. من به بررسی "مارپیچ" های فیبوناچی برای تشخیص منشاء روند و گسترش مارپیچ به منظور شناسایی پتانسیل رشد یک روند پرداختم. مارپیچ از اولین اصلاح روند جدید ایجاد شده بود که سپس با ضرب شدن در 1.618 برای ایجاد هدف بعدی و دوباره با ضرب شدن در 1.618 برای یافتن هدف بعد از آن و الی آخر ایجاد شد. یادم هست یک روز معاملات آتی یورو / دلار 233 تیک افزایش یافت، سپس 89 تیک پایین آمد و بعد از آن دوباره 233 تیک بالا رفت. در تمام طول حرکت من در مورد پتانسیل بازار توضیح می دادم، همانند حرکات موزونی شد که آهنگ بازار را دقیقاً همراهی می کرد. به نظر من، این ارزشش را دارد که "اعداد طبیعی" را زیر نظر داشته باشیم و بدانیم که برای هر محصولی که معامله می کنیم این اعداد در کجا قرار دارند.
آخرین داستان بسیار عجیب است. من این داستان را در مطبوعات دیدم که یک منجم در نزدیکی کاونت گاردن در لندن، به نام نورمن، طالع بینی های روزانه جهت حرکت قیمت طلا را انجام می داد. من شایعاتی را شنیده بودم که بعضی از تیم های معاملاتی در اروپای شرقی از ستاره شناسان برای پیش بینی بازار استفاده می کردند. بنابراین من با نورمن تماس گرفتم، و به او گفتم "من کارگزار معاملات آتی هستم، آیا می توانید جهت بعضی از کالاهایی که معامله می کنم را پیش بینی کنید؟" او گفت "بله می توانم، فقط تاریخ تولید/تاریخ شروع محصول را به من بدهید". تاریخ 30/9/1982 را به او دادم؛ یعنی زمانی که معاملات آتی Short Sterling و Long Gilt Futures در بازار آتی لندن، یا همان LIFFE آغاز شد. سپس او پیش بینی ساعتی معاملات روز بعد را به من داد: "ساعت اول صعودی، ساعت دوم صعودی، ساعت سوم ساکن، ساعت چهارم نزولی" و به همین ترتیب ادامه داد. او در 10 روز اول با 60 درصد دقت پیش بینی می کرد .. در عصر روز یازدهم، پیش بینی های روز دوازدهم را به من داد: "ساعت اول نزولی، ساعت دوم صعودی، ساعت سوم صعودی-صعودی، ساعت چهارم صعودی-صعودی-نزولی-نزولی-نزولی-نزولی-نزولی-صعودی". او سپس گفت "اتفاق خاصی خواهد افتاد، پیش بینی های من برای آن زمان خیلی عجیب بود". فردای آن روز من در شهر ژنو به ملاقات یک مشتری رفته بودم، او دوست و مشتری قدیمی من بود که در مورد نورمن با او شوخی کرده بودم و گفتم که در ساعت چهارم پیش بینی ها، نورمن عصبی شده بود. روند بازار را تماشا کردیم، اما هیچ اتفاقی نیفتاد، ولی متوجه شدیم که باید به وقت محلی انگلستان محاسبه کنیم و کمی بیشتر منتظر ماندیم…. سپس بازار کاملاً جنون آمیز شد، و مارگارت تاچر به طور غیر منتظره استعفا داد. نورمن راست می گفت.
نتیجه اخلاقی این داستانها این است که داشتن ذهن بسیار باز و رویکرد کمی عجیب و غریب در مورد نحوه مطالعه بازار ممکن است به نفع شما باشد..... نورمن خودتان را پیدا کنید!!