بازار فارکس
521بازدید
اجتناب از تله‌های روانی که فرآیند معامله گری شما را به هم می زنند
1400/06/18
مقاله آموزشی

این جمله که 90 درصد تلاش و کوشش برای تبدیل شدن به معامله گر موفق در ذهن خود معامله گر صورت می گیرد، در مطالب آموزشی فارکس به کلیشه ای دائمی تبدیل شده است. آیا این جمله درست است؟ یا فقط بهانه ای مناسب برای فروش مطالب پوچ، سطحی و هیجان انگیز با قیمت بسیار بالا در عصر جدید است؟ مهمتر از آن، آیا این جمله واقعیت شوم تری را پنهان می کند که بازار در واقع تصادفی است و با هیچ نوع تحلیلی نمی توان آن را پیش بینی کرد؟ پاسخ این سوالات از آنچه تصور می کنید پیچیده تر است.

شکی نیست که در زمینه آموزش فارکس می توان پول زیادی در آورد. با جستجوی ساده در اینترنت مطالب زیادی پیدا می کنید که بیشتر براساس نظرات فردی است تا اینکه با داده ها و آمار تولید شده باشند. برای این اشخاص ارزان و مقرون به صرفه است که محتوای احساسی برای گروهی خاص از مردم تولید کنند؛ این گروه از مردم تمایل دارند این واقعیت را نادیده بگیرند که اگر در بازه های زمانی کوتاه مدت بدون پارامترهای واقع بینانه شروع به معامله گری کنند، در واقع با سرمایه خود در حال قمار کردن هستند. اما این نیز به خودی خود دلیلی بر تصادفی بودن بازار نیست و می توان با تحلیل آن را پیش بینی کرد.

توهم تصادفی بودن بازار

این مقوله که بازار تصادفی است (البته وقتی به درستی بررسی نشود) مضحک است. در واقع، تصادفی بودن در هر زمینه ای توهمی بیش نیست. این کلمه را به موقعیت هایی نسبت می دهیم که نمی توانیم آنها را پیش بینی کنیم. اوج تصادفی بودن در علم آزمایش "حرکت براونی" است که در آن ذرات به طور تصادفی در حال حرکت بوده و توسط ذرات غیر قابل مشاهده هدایت می شوند. ولی اگر سرعت، جرم و موقعیت همه ذرات درون آزمایش را بدانیم، می توانیم موقعیت و زمان دقیق هر حرکت را پیش بینی کنیم! در مورد بازارهای مالی نیز دقیقاً همینطور است. تغییرات قیمت ناشی از ارزش و زمان معاملات خرید و فروش است و اگر تمایلات فعالان بازار را می دانستیم، می توانستیم هر حرکت در بازار را پیش بینی کنیم! بنابراین بازارها تصادفی نیستند، بلکه تنها به طور موثر در بازه های زمانی کوتاه تر برای ما تصادفی هستند، چونکه ما نمی توانیم تمام اطلاعات مورد نیاز برای پیش بینی دقیق حرکت بازار را داشته باشیم.

تحلیل تکنیکال در بازه های زمانی کوتاه تر می تواند برتری آماری، هر چند بسیار کوچک، را برای ما فراهم کند. به عنوان مثال، بعضی از الگوهای تکنیکال، در جامعه آماری بزرگ تر، ممکن است 53٪ احتمال دهد که قیمت در یک جهت خاص به 20 پیپ برسد. پس می توان حتی با تحلیل تکنیکال بازار را پیش بینی کرد. معامله گران هم می توانند به راحتی بازار را پیش بینی کنند و متوجه شوند که همان الگوهای تکنیکالی که 53٪ احتمال صعود 20 پیپی را نشان داده بودند، احتمال 35٪ سوددهی بیشتر با 80 پیپ را نیز نشان می دهند. همه بازارهای پرریسک را می توان در درازمدت با استراتژی هایی که معاملات ضررده را به حداقل می رساند و معاملات سودده را افزایش می دهد، پیش بینی کرد. دلیل این موضوع این است که بازارهای مالی پرریسک به طور مداوم بازده غیرمنتظره زیادی دارند.

چرا از بازار می ترسیم؟

در بخش قبلی ثابت کرده ایم که می توان بازار را پیش بینی کرد، اما سوال مهم تر این است که چرا بسیاری از معامله گران که نکات بخش قبلی را درک کرده و با آن موافق هستند، با سودآوری از بازارهای مالی مشکل دارند؟

این جا است که محتوای پوچ و سطحی عصر جدید مفید واقع می شود. در این حالت، این محتوا مزخرف نیست، بلکه تشخیص دقیقی است. پاسخ کوتاه نداشتن اعتقاد یا ایمان است. معامله گر هنوز می ترسد که نتواند بازار را پیش بینی کند، چونکه بازار تغییر کرده است، یا اینکه معامله مورد نظر آنها در حال حاضر وحشتناک به نظر می رسد. در این حالت می توان لیست بلند بالایی از مسائل روانی را نام برد. اما نداشتن ایمان / اعتقاد ریشه همه این مسائل است.

چگونه باور کنیم که می توان بازار را "پیش بینی کرد"؟

چگونه می توان با این ترس مقابله کرد؟ باید در دو سطح واقع بینانه (آماری) و روانشناختی با آن مقابله کرد. اثبات سطح واقع بینانه آسان تر است. به سادگی استراتژی طراحی کنید که از یک روند در بازه زمانی بلند مدت پیروی کند، از بازه زمانی کوتاهتر برای ورود استفاده کند و تا زمانی که روند بلند مدت تغییر نکرده است معاملات خود را حفظ کند. علاوه بر این، استاپ لاس های خیلی نزدیک به سطح ورودی اعمال کند. همچنین، بهتر است از ابزارهایی استفاده کنید که قوی ترین روندها را نشان دهند. سپس استراتژی خود را طی چندین سال آزمایش کنید. اگر استراتژی به طور منطقی طراحی شده است و به روش برازش منحنی نباشد، باید از عملکرد آن راضی باشید. توجه داشته باشید که ممکن است بعضی وقت ها در معاملات ها ضرر کنید و به یاد داشته باشید که در این اوقات شما بیشتر سنجیده می شوید چراکه این اتفاقات در زمان واقعی صورت گرفته اند و بر اساس تحقیق و داده های آماری نیستند.

سطح واقع بینانه بخش آسان تر بود. در مورد سطح روانشناختی چطور؟ در اعماق وجودمان، اکثر ما معتقدیم که "چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد". وقتی این باور درونی با این واقعیت که برای کسب سود باید در بازار ریسک کنیم، توأم شود احساس حماقت و گناه خواهیم کرد؛ درست مانند کودکی متکبر که با نادیده گرفتن توصیه های خردمندانه والدینش به خودش آسیب می رساند. این همان چیزی است که باعث می شود در معاملات شکست بخوریم و در بازار ضرر کنیم.

اولین قدم برای مقابله با این ترس پذیرفتن این احساس درونی است. علت وجود آن را درک کنید. آخرین و دشوارترین مرحله این است که خود را متقاعد کنید که چنین چیزی درست نیست و ترس شما غیر قابل توجیه است. آیا زندگی شما به خودی خود یک "ناهار رایگان" نیست؟ آیا برای به دنیا آمدن مجبور بودید سخت کار کنید؟ آیا با استعدادهای طبیعی و ویژگی های مثبت متولد شده اید و برای دستیابی به آنها باید کاری انجام می دادید؟ بیشتر ما با عشق بی قید و شرط والدین خود به دنیا می آییم و از آن لذت می بریم: آیا مجبور بودیم این عشق را به دست آوریم یا رایگان به ما رسیده است؟ آیا زمین به اندازه کافی غذا، آب و هوا تولید می کند تا همه ما را زنده نگه دارد؟ آیا قبل از اینکه اجداد ما به کشاورزی روی بیاورند، در شکار و جمع آوری غذا مجبور بودند بیش از حد کار کنند؟


وقتی بتوانید این واقعیت را بپذیرید که زندگی خود یک "ناهار رایگان" است، خواهید دید که بیشتر تلاش ها برای تبدیل شدن به یک معامله گر سودآور ساده خواهند بود. البته، شما نیاز به انجام بعضی کارها و آزمایش استراتژی معاملاتی خود نیز دارید، اما این بخش از کار آسان تر است.