در این مقاله، سعی می کنیم "باورهای محدود کننده" را توضیح دهیم و به این سوالات پاسخ دهیم: باورهای محدود کننده چه باورهایی هستند؟ چرا ایجاد می شوند؟ و چگونه در معاملات بر ما تأثیر می گذارند؟
باورهای محدود کننده چیست؟
باورهای محدود کننده هنجارهایی هستند که در دوران کودکی از طریق آموزش والدین، رسانه ها، مدرسه و غیره. دریافت می کنیم. ما به سادگی آنچه را که به ما گفته می شود را باور می کنیم و ضمیر ناخودآگاه ما آن را به عنوان واقعیت فرض می کند؛ و حتی فراتر از آن، این باورها به گونه ای در اعماق وجود ما نهادینه شده اند که حتی نمی توانیم آنها را زیر سوال ببریم. این باورها مسئول ناکامی های ما در رسیدن به اهداف و زنده ماندن ارزش های ما هستند.
به عنوان مثال، بعضی از باورهای محدود کننده عبارتند از:
- من باید سخت کار کنم تا بتوانم پول دربیاورم
- امن ترین شغل کارمند دولتی است
- موفقیت زمان می برد
- پول درآوردن هزینه زیادی دارد
- خرید آپارتمان بهتر از اجاره است
- اگر کسی چیزی را به من پیشنهاد بدهد مطمئن هستم که می خواهد سر من کلاه بگذارد
چند نمونه از این باورهای محدود کننده در معاملات عبارتند از:
- تنها 5 درصد از سرمایه گذاران موفق هستند
- برای پول درآوردن سرمایه زیادی لازم است
- نمی توان با سود حاصل از معاملات زندگی را اداره کرد
- سرمایه گذاران ثروتمند بازارها را کنترل می کنند
- قبل از اینکه سود کنم باید چندین بار سرمایه ام را از دست بدهم
قطعا باورهای بیشتری به ذهنتان می آید.
اعتقادات هر کس از واقعیت خاص خود آن شخص نشأت می گیرد و تا زمانی که خود را از باورهای محدود کننده در ارتباط با معامله گری جدا نکنید، هرگز نمی توانید در معاملات موفق باشید.
مثال بارز از قدرت منفی این باورها در دو و میدانی یافت می شود. در سال 1954، راجر بنیستر یک مایل (1.6 کیلومتر) را زیر چهار دقیقه دوید. قبل از بنیستر، تصور می شد که انجام این کار از نظر فیزیکی غیرممکن است. شکستن این رکورد و آن اعتقاد محدودکننده توسط بنیستر باعث شد یک سال بعد 37 دونده در کمتر از چهار دقیقه این مسافت را طی کنند و دو سال بعد بیش از 300 دونده به این رکورد دست یافتند.
وقتی وبلاگ ها یا مطالب انجمن ها را می خوانید، متوجه می شوید که اغلب مردم احساس بدی نسبت به بازار دارند.
زمانی که این مطالب را می خوانید این سوالات به ذهن خطور می کنند:
- آیا می توان بازار را پیش بینی کرد؟
- چه کسانی در بازارها سود می کنند؟
- چگونه سرمایه گذاری کنیم و پولمان را از دست ندهیم؟
به طور ناخودآگاه، بسیاری از مردم این باورها را که از چنین مطالبی دریافت می کنند را به عنوان واقعیت می پذیرند؛ در واقع، آنها باورهای محدود کننده خاص خود را ایجاد می کنند. متأسفانه، در چنین پلتفرم هایی نظرات مثبت درباره بازار به ندرت دیده می شوند، و اگر شخصی سود کند، معمولاً به جای یادگیری، از او انتقاد می کنند (این موضوع در پلتفرم هایی که عموما از زبان اسپانیایی استفاده می کنند بسیار رایج است).
اما چگونه این باورها را از بین ببریم؟
یک فرایند به نام PCM وجود دارد که از حروف اولیه کلمات زیر به دست آمده است:
امکان (Possibility): دستیابی به هر هدفی ممکن است
ظرفیت (Capacity): ما قادر به دستیابی به این هدف هستیم
شایستگی (Merit): ما شایسته دستیابی به آن هدف هستیم
پس بیایید فرض کنیم که هدف ما این است که هر سال 50 درصد سود کنیم (بعضی ها الان با تمسخر می گویند: منِ خوش شانس به 100% سود هم میرسم!!!؛ یا شاید بعضی ها فکر کنند که رسیدن به 50% سود غیرممکن است. این ها باورهای محدود کننده هستند.
گام بعدی این است که این سه ستون (امکان، ظرفیت و شایستگی) را در وجود خود نهادینه کنید و از خود سوال بپرسید؛ با این کار باورهای محدود کننده ای که ما را از رسیدن به اهدافمان باز می دارند را شناسایی می کنید. شاید کسی تصور کند که رسیدن به هدفش ممکن نیست، یا لیاقت آن هدف را ندارد، اما چرا؟ شاید به این دلیل باشد که او اعتقاد دارد منابع (از جمله سرمایه و آموزش) یا مهارتهای لازم را ندارد، یا اینکه در خانواده او فکر کردن به این مسائل قابل قبول نیست. ما باید از خود چنین سوالاتی بپرسیم تا ریشه مشکلات را بیابیم و ببینیم چه باورهایی مانع رشد ما می شوند.
گام بعدی تغییر این باورها است. ما باید این باورها را تغییر دهیم و در ناخودآگاه خود بگذاریم تا بخشی از ما و واقعیت ما شوند. بسته به شخص و باورهای او، این روند تغییر ممکن است کمابیش طولانی باشد، اما برای ایجاد باورهای جدید که به رسیدن به اهدافمان کمک کنند، کلیدی است. برای رسیدن به این اهداف ابتدا باید در مورد آن ها فکر کنیم و به آن ها باور داشته باشیم.
هنری فورد می گوید: "اگر فکر می کنید می توانید، یا نمی توانید، در هر دو حالت حق با شماست." پس این به شما بستگی دارد.